i T خنده آموزش آی تی
یه بار یکی از دوستام تصمیم گرفته بود برای دوست دخترش که تقریبا حالت نامزدشو داشت تولد سورپرایز بگیره . خلاصه کلی از دوستاش و دوستای دوست دخترشو دعوت کردیم خونه دوستم . مامانش اینا هم بودن . قرار شد اینا داشتن نزدیک می شدن دوستم اس ام اس بده . ما همه چراغ ها رو خاموش کنیم . اینا که اومدن مثلا دوست دختره یهو همه رو ببینه سورپرایز شه . نزدیک که شدن دوستم اس ام اس داد . ما هم همه چراغ ها رو خاموش کردیم دوربینم روشن کردیم منتظر ورود حضرات . حالا همه مهمونها از جمله مامان بابا و خواهر برادر دوستم تو تاریکی نشستن . در باز شد و اومدن تو راهرو . یهو دوست دخترم گفت چرا چراغ ها خاموشه ؟ کسی نیست ؟ تو که گفتی مامانم اینا هستن ؟ بابک من اجازه نمیدم ها . اون دوبار هم گفتی هیچ کاری نمی کنم . همین یه دفعه . همین یه دفعه . دوست هم از هولش داشت دنبال کلید چراغ می گشت . خلاصه من دیدم داره خیلی ضایع میشه از هولم چراغها رو زود روشن کردم و گفتم صلواااااااات . بدبخت دوست دختره وا رفته بود . همه اینا تو فیلمش هست نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش اومدید مدیریت وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها تبادل لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||
|